خانه
Error loading images. One or more images were not found.
پاورپوینت بررسی مقولات معماري ، اصول کلی و روشهای طراحی در معماری بخشی از مطلب در تاريخ معماري و ادبيات مکتوب آن، همواره اين سؤال مطرح بوده است که معمار در طراحي يک بنا با چه مقولههايي سروکار دارد، يعني معمار به هنگام طراحي ساختمان چه چيزهايي را در نظر ميآورد و در مورد آنها انديشه ميکند تا اينکه در نهايت با ترکيب و تنظيم آن مقولات به يک فرم و طرح معماري دست مييابد. اما چه ضرورتي باعث شده است که بخش مهمي از تئوري معماري در طول تاريخ به اين مبحث اختصاص يابد و اصولاً آشنايي با مقولات معماري چه جايگاهي در تدوين تئوري معماري دارد. ارسطو در رساله اخلاق خود نوشته است: اگر بخواهيم بدانيم انسان خوب چيست، نخست بايد ببينيم انسان از چه تشکيل شده است. با استناد به اين نظريه ارسطو ميتوان گفت براي اينکه بدانيم معماري مطلوب چيست، نخست بايد ببينيم خود معماري از چه چيزهايي تشکيل شده است. بدين ترتيب پس از تعريف کردن عناصر معماري، با استفاده از تعريف تک تک عناصر و رابطه بين آنها ميتوان اصول معماري مطلوب را تدوين کرد. بنابراين ميتوان گفت آشنايي با مقولات مختلف معماري نقش مهمي در خلق يک معماري مطلوب ايفا ميکند. يکي از مهمترين اسناد تاريخي ادبيات معماري که از نظر تدوين نخستين تئوريهاي معماري، از جايگاه ويژهاي در معماري جهان برخوردار است، آثار به جا مانده از ويتروويوس، معمار رومي، است. سه اصل مشهور او که به مقولات ويتروويايي مشهورند، از بيش از 2000 سال پيش تاکنون بر نظريه معماري سيطره داشته است: 1. فيرميتاس (Firmitas): به معني پايداري و مربوط به مصالح و فن ساخت 2. يوتيليتاس (Utilitas): به معني سودمندي و مربوط به انواع ساختمان و کاربريهاي آنها 3. ونوستاس (Venustas): به معني زيبايي و مربوط به تزيينات و نظريه تناسب اصطلاحات اوليه فيرميتاس، يوتيليتاس و ونوستاس در ادبيات معماري قرن بيستم به عنوان مبنايي براي تدوين مقولات معماري قرار گرفتهاند و از سوي صاحبنظران مختلف با عبارات مختلف تعبير شدهاند. در ادبيات رايج معماري معاصر بر اساس جمعبندي نظريات ياد شده، سه مقوله ويتروويايي تحت عناوين زير بيان ميشوند: 1. ساخت (Construction): برآمده از مقوله ويتروويايي فيرميتاس 2. کارکرد (Function): بر آمده از مقوله ويتروويايي يوتيليتاس 3. شکل (Form): بر آمده از مقوله ويتروويايي ونوستاس مقولات ياد شده به ترتيب سه گرايش عمده ساختگرايي (Constructivism)، کارکرد گرايي (Functionalism) و شکلگرايي (Formalism) را در دوره جديد بوجود آوردهاند. هر کدام از اين گرايشها يکي از سه مقوله را به عنوان مقوله اصلي در نظر گرفته و بر آن تأکيد ورزيدهاند. البته اين سه اصل همتراز نيستند و در ترکيب با هم و در شرايط مختلف معماري را شکل ميدهند، يعني سهم هر يک از مقولات در طراحي و رابطه ميان آنها در شرايط مختلف زماني و مکاني با هم فرق ميکند. پس با توجه به نظريه ارسطو و مقولات ويتروويايي، ميتوان پايداري، سودمندي و زيبايي را به عنوان معيارهاي سنجش معماري خوب فرض کرد. به عبارت ديگر ساختمان بايد خوب ساخته شود، خوب کار کند و شکل خوبي براي ديدن داشته باشد. اشاره به سه مقوله اساسي معماري يعني کارکرد، فرم و ساخت، عنوان شد که براي سنجش معماري مطلوب ميتوان از اين سه معيار استفاده کرد. بدين ترتيب ساختمان از نظر ظاهري بايد زيبا و خوشايند باشد. همچنين بايستي مردم بتوانند در آن به راحتي و بطور کارآمد زندگي يا کار کنند. به علاوه ساختمان بايد بهگونهاي خوب ساخته شده باشد که بتواند بدون هزينههاي نگهداري بالا، براي مدتهاي طولاني پابرجا بماند. پس ميتوان گفت، براي ايجاد يک ساختمان مطلوب و کارآمد، معمار بايستي ميان سه عنصر عمده توازن برقرار کند: 1. عملکرد (Function): هر ساختمان براي اهداف معيني ساخته ميشود. يک ساختمان کارکردي ـ چه يک خانه کوچک و چه يک ساختمان اداري غول پيکر ـ آن اهداف را برآورده ميسازد و به نيازهاي کاربرانش با استفاده از شيوههاي مناسب و راحت پاسخ ميدهد. همچنين ساختمان بگونهاي طراحي ميشود که در آن گرماي کافي، نور، منابع انرژي و در برخي موارد تهويه مطبوع فراهم باشد. فعاليتهاي زيادي در يک ساختمان صورت ميپذيرد. اين فعاليتها که به عملکرد ساختمان مربوط هستند، نقش مهمي در طراحي معماري ايفا ميکنند. به عنوان مثال فعاليتهاي متداول در يک خانه شامل خوردن، خوابيدن، حمام کردن و سرگرم شدن است. هر فعاليت از نظر محل انجام آن، اندازه، نور و دسترسي به اتاقهايي که فعاليت در آن صورت ميپذيرد، داراي ملزومات مختلفي است، براي مثال اتاق خواب يک اتاق شخصي است و بايد از بقيه فضاهاي زندگي و نشيمن جدا شود، اما در يک خانه تمام افراد از اتاق غذاخوري استفاده ميکنند و بنابراين اين فضا بايستي در مرکزيترين محل خانه واقع شود. 2. ظاهر و نما (Appearance): معمار ظاهر بيروني ساختمان را نه تنها بر اساس شکل آن، بلکه بوسيله انتخاب مصالح تعيين ميکند. سنگ، آجر و چوب با رنگهاي طبيعيشان ـ به تنهايي يا در ترکيب با هم ـ همواره از مصالح متداول در نماسازي بودهاند. در طول سده 1900 شيشه رنگي نيز نقش مهمي در طراحي نماي بيروني ساختمان ايفا کرده است. بسياري از معماران در طرحهايشان توجه ويژهاي به بافت نشان ميدهند. برخي چوب يا سنگ داراي بافت خشن را انتخاب ميکنند و برخي ديگر شيشه و فلز به شدت جلا داده شده و براق را ترجيح ميدهند. در طراحي نما، معماران با استفاده از تنظيم ماهرانه مصالح (مثلاً با استفاده از شيشه و بتن، ترکيبات مختلف آجرکاري يا انواع متضاد سنگ)، الگوهاي نمايشي و خوشايندي خلق کردهاند. در نماي يک ساختمان علاوه بر مصالح، تناسبات نيز يک مقوله اساسي و حياتي است. تمام قسمتهاي ساختمان بايستي با يکديگر متناسب باشند. به علاوه ساختمان از نظر اندازه و شکل بايد با سايت و محيط اطراف ترکيب شود، مثلاً يک ساختمان بلند ساخته شده از شيشه و فلز براي منطقه مرکزي يک شهر بزرگ مناسب است، اما در همسايگي واحدهاي مسکوني تک خانواري بيجا و بيمورد است. 3. پايايي و ماندگاري (Durability): بيشتر ساختمانها با اين هدف ساخته ميشوند که مدتهاي طولاني پابرجا بمانند. ساختمان براي اينکه ساليان زيادي بدون هزينه نگهداري بالا، پابرجا بماند، بايد فونداسيون قوي داشته باشد. به علاوه نما بايستي بتواند در مقابل فرسودگي ناشي از هوا مقاومت کند و همچنين در داخل بنا از مصالح با کيفيت بالا استفاده شود. و....