پاورپوینت بررسی نظریه سبک معماری چینی
مدتی پیش یک شب را با یک مهمانی از دوستداران موسیقی گذراندم. ما مقداری موسیقی مجلسی و صحبت های زیادی داشتیم که منجر به بحث در مورد بحث کنفوسیوس شد که می توان از موسیقی یک ملت فهمید که آیا آن کشور به خوبی اداره می شود یا خیر. تلاشهایی برای تعریف ماهیت موسیقی انجام شد و نمونههایی از تاریخ غرب برای آزمایش صحت این حکم ارائه شد. ناآگاهی از موسیقی چینی بحث را کمی دشوار کرد، اما به نظر من این تنها دلیل شکست ما در رسیدن به یک نتیجه رضایت بخش نبود. من می گویم که جریان بحث از همان ابتدا به اشتباه هدایت شد. شما نمی توانید بیانیه کنفوسیوس را مبنای بحث در اروپا قرار دهید. زیرا هیچ نظریه ای در مورد موسیقی با کاربرد جهانی وجود ندارد. بررسی موسیقی چینی در پرتو معیارهای برگرفته از تجربه غربی، حداقل باید به سوء تفاهم منجر شود. معنای یک هنر در کشوری با فرهنگی بسیار متفاوت از دنیای غرب مانند چین تنها زمانی قابل درک است که تمام شواهد موجود با دقت و بیعلاقه در پرتو فلسفه زیربنای آن مطالعه شود.
در حال حاضر در مورد موسیقی چینی باستان متاسفانه اطلاعات کمی وجود دارد. فقط کتاب مناسک، احیای آیینهای چو (1122 تا 256 قبل از میلاد)، اشارههایی به استفاده از موسیقی در دوران باستان دارد که ممکن است به روشن شدن گفتههای کنفوسیوس کمک کند. کنفوسیوس در زمان درگیریهای داخلی دائمی (551-478 قبل از میلاد) زندگی میکرد، زمانی که اشراف بلند پرواز در همه جا علیه یکدیگر توطئه میکردند، وزرای خیانتکار بدون شرم، امتیازات شاهزادههایشان را ربودند، قربانیها و آداب و رسوم نادیده گرفته شدند و قوانین رفتاری و نزاکت نادیده گرفته شدند. در برابر این پس زمینه آشفته، احیای نظم اجتماعی توسط کنفوسیوس که در قرون اولیه سلسله چو اعمال می شد، قرار دارد. کتاب مناسک حاصل کار او بود. هدف کنفوسیوس برقراری رابطه هماهنگ بین پدر و پسر، مرد و دولت و غیره بود. به منظور برقراری چنین رابطه ای، مراسم احیا شد که احتمالاً به معرفی مجدد عدالت و شایستگی کمک می کند. موسیقی نقش مهمی در این امر داشت. از آن برای ارج نهادن به مراسم تشریفاتی استفاده می شد. بنابراین، به گفته تسی کونگ، در چنین جامعهای امکان پذیر بود که «حکومت خوب را از روی اخلاق خوبش بشناسیم. برای قدردانی از احسان قوانین با گوش دادن به موسیقی آن." بنابراین برای کنفوسیوس و پیروانش موسیقی لذت گوش یا محرک عواطف نیست، بلکه وسیله ای از فضیلت در دست دولت است.
اکنون جایگاه معماری در فلسفه و زندگی چینی بسیار شبیه به موسیقی است و اگر با معیارهای غربی به آن نگاه و تفسیر شود، نتیجه رضایت بخش نخواهد بود. اخیراً بسیاری از دانشجویان پرشور معماری بوده اند که با نوار اندازه گیری و دفترچه طراحی وارد شده اند و با معبد چینی طوری رفتار می کنند که گویی پانتئون است. چنین تحقیقاتی قطعاً بی ارزش نیست. اما در استفاده منحصرا از روش های غربی نمی توان از نکات مهم و جالب چشم پوشی کرد. ارائه توضیحات قابل قبولی از ویژگیهای مشخصههای ساختمانهای چینی، یا بررسی تأثیرات اعمال شده بر معماری چینی بر اساس شرایط جغرافیایی، تاریخی، اجتماعی، اقتصادی بسیار خوب است، اما همه اینها را نمیتوان انجام داد. بیشتر از خراش دادن سطح ما باید عمیق تر برویم تا ببینیم معماری در چین به چه معناست.
در مورد دانشمندان چینی، آنها نیز حداقل در طول سی سال گذشته سهم ارزشمندی در مطالعه معماری داشته اند. زیرا پس از سال 1900 معماری مردان چینی را به خود جذب کرد. قبل از آن یک سازنده به عنوان یک صنعتگر دارای موقعیت اجتماعی پایین بود و بین دانشمند و سازنده غیرقابل غلبه بود. پیش از روزگار ما هرگز محققی قبول نمیکرد که آنچه را فروتن سازنده میدانست بپذیرد. اما حتی محققان چینی نیز به جای تأکید بر دستاوردهای چینی که ممکن است برای اثبات برتری واقعی شرق بر غرب تلقی شود، بیش از حد مستعد سنجش استانداردهای غربی بوده اند. ساخت قاب در زمانی قبل از سوابق تاریخی در چین کشف شد. استفاده از ماژول نیز در چین باستان آشنا بود. سپس مهارت برجسته در گروه بندی وجود دارد که در معماری چینی گذشته می یابیم. خانم لیانگ شی چنگ در مقدمه خود بر ویرایش اصلاح شده پروفسور لیانگ از کتابی در مورد ساختمان، که در دوره سلسله چینگ (221 تا 206 قبل از میلاد) منتشر شد، می نویسد: «ماهیت یک طرح چینی این است که گروه بندی ساختمان های فردی با حیاط و باغ در یک منطقه وسیع. بنابراین حتی مهمترین و باشکوهترین کاخ، زمانی که به صورت مجزا به آن نگاه شود و با بناهای معروف خارج از کشور مقایسه شود، کوچک، ساده و جذاب به نظر میرسد. اگر این درست است و ساختمان ها همیشه به عنوان بخشی از یک واحد بزرگتر طراحی شده اند، هرگز نباید مستقلاً مورد انتقاد قرار گیرند. و.......