خانه

 درباره ما
 ارتباط با ما
 راهنمای فروشگاه

 فروش آثار شما
 نمونه قراردادها
رزومه
 نمونه کارها
 
جهت اطمینان از نماد اعتماد فروشگاه به سمت راست صفحه اول سایت (خانه) مراجعه فرماييد       جزوات معماری       پاورپوینت های معماری       چند جمله از بزرگان : درنگ، بهترین درمان خشم است.        مناعت، بین خودستایی و خود هیچ انگاری است./ ارسطو       می‌توان حقیقتی را دوست نداشت، اما نمی‌توان منکر آن شد./ ژان ژاک روسو       زندگی مسئله در اختیار داشتن کارت‌های خوب نیست بلکه خوب بازی کردن با کارت‌های بد است./ گابریل گارسیا مارکز       جهان هر کس به اندازه ی وسعت فکر اوست. (محمد حجازی)       برای کسی که شگفت‌زده‌ی خود نیست معجزه‌ای وجود ندارد       علت هر شکستی، عمل کردن بدون فکر است. (الکس‌مکنزی)       بهتر است ثروتمند زندگی کنیم تا اینکه ثروتمند بمیریم. (جانسون)       از دیروز بیاموز. برای امروز زندگی کن و امید به فردا داشته باش. (آلبرت انیشتن)       کسی که جرات هدر دادن ساعتی از عمر خود را دارد، ارزش زندگی را نفهمیده .داروین        شما تنها زمانی به قدرت نیاز دارید که قصد انجام کار مضری را داشته باشید در غیر این صورت عشق برای انجام هر کاری کافی ست. چارلی_چاپلین       زیبایی غیر از اینکه نعمت خداست. دام شیطان نیز هست . فردریش نیچه       از زندگانیم گله دارد جوانیم ، شرمنده جوانی از این زندگانیم      
فروشگاه مقالات
 
فهرست مطالب: دانلود پاورپوینت بررسی آثار شاخص دو معمار موفق و معروف معاصر ایران ( فرهاد احمدي - ميرميران)

   تعدادبرگ: 96 اسلاید   قیمت: 8500 تومان   حجم فایل: 5000 kb  تعدادمشاهده  41


بخشی از مطلب
 فرهاد احمدي فارغ التحصيل رشته معماري و شهرسازي دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران در سال 1356است. وي پس از انقلاب اسلامي,كار خود را با ساخت مجموعه هاي مسكوني و خدماتي در مناطق محروم استان خراسان,و بعد از وقوع جنگ تحميلي نيز در بازسازي مناطق جنگي شروع كرد. طراحي غرفه ايران در نمايشگاه جهاني تسوكوباي ژاپن نكات قابل توجهي را در ديگاه وي نسبت به تبيين ارزش هاي فرهنگي و مفهومي هنر ايران در برابر دستاوردهاي تكنولوژيكي كشورهاي صنعتي جهان, در معرض تماشاي همگان قرار دارد. طرح مركز فرهنگي دزفول در حين وقوع جنگ در اين منطقه جنگي,نقطه عطفي محسوب گرديد كه سالها بعد به عنوان طرح برگزيده معماري معاصر ايران,از سوي برگزار كنندگان همايش دو سالانه بين المللي كشور نروژ(1998) براي ارائه در جمعي از معماران بين المللي و همچنين در بنياد معماري آقاخان معرفي گرديدكه در پايان به تفصيل شرح داده خواهد شد.
 
طرح و اجراي و مراكز فرهنگي در شهرهاي برجسته ايران - نظير اصفهان و تبريز - وبازسازي و گسترش ال گلي (مجموعه تاريخي در تبريز) و مركز فرهنگي – تجاري كرمان, طرح غرفه هاي ايران در نمايشگاه هاي جهاني مكزيك,دبي,آلمان و ايتاليا,كه در اين ميان شايد برجسته ترين آنها نمايشگاه جهاني كره (EXPO,93) باشد, از مهمترين كارهاي او در دهه گذشته است.
 
از اخرين طرح هاي او در سال هاي اخير,چند نمونه در اينجا معرفي مي شوند كه عبارتند
 
از: طرح كتابخانه ملي ايران(مسابقه,1374), كتابخانه نسخ خطي و فرهنگ ايران در پاكستان (مسابقه,1375)طرح مركز مديريت صنعتي كردان (مسابقه,1376) سفارتخانه و منزل سفيرايران در سئول(كره جنوبي,9-1378).
 
منظور از اين بررسي آن است كه نشان داده شود چگونه معاني و مفاهيم ويژه فرهنگ ايران در صورت ها و كاركردهاي گوناگون اين آثار نمود يافته و معماري را از صورت نثر و نظم خارج ساخته و به دنياي شعر برده است.
 
سيماي چهار طرح اول, با توجه به اينكه فضاهايي عمومي اند, از نظر ظاهري به هم نزديك ترند و طرح پنجم, به دليل خصوصي بودن و ويژگي مسكوني آن, داراي شكل متفاوتي است. در عين حال , همان گونه كه خواهيم ديد,درهمه آنها از اصول ثابت در اعتقادات و باورهاي آييني و مذهبي ايران پيروي شده, در عين حال كه صورتي امروزين را با استفاده از فن آوري و مفاهيم مطرح درمعماري معاصر به نمايش گذاشته است. شكل نمادين و رمزگونه آنها, درمواجهه با مخاطبان متعلق به فرهنگهاي متفاوت, حامل معاني گوناگون و متنوعي است كه كدگذاري چند جانبه اي در خود دارد.براي شناخت اين كد گذاري,ذكر مقدماتي ضروري مي نمايد.
 
در ايران ,هنر به منزله عالم مثال,و جهان واسطه ميان عالم روحاني و خاكي شناخته مي شد
 
و اثر هنري به مثابه آينه اي تلقي مي گرديد كه "عالم معنا "را در"ماده" باز مي تابانيد,به گونه اي كه ديگر عرصه هاي زندگي بشر خاكي نيز از قلمرو روحاني آن تفكيك ناشدني مي نمود.
 
صورت هاي معماري و باغسازي و شهرسازي نيز از خصوصيت صدور وحدت به كثرت, شكل ميگرفت واز خصلتي نمادين و تمثيلي در بيان اين نكته, به صورت"ماندالا"به دور "مركزدروني "متجلي ميگرديد.
 
در جهان غرب,مارتين هايدگر,فيلسوف معاصر آلماني كه نظريات هنري بسياري, متاثر از انديشه فلسفي اوست، در باز گرداندن هنر به عالم معنا در جهاني كه در تلاش براي پديد آوردن "فرم محض"خالي از معنا مي نمود,به جهان شاعران پناه برد و در آرزوي تصوير ساختن "سكونت شاعرانه انسان بر روي زمين و در زير آسمان "از مفاهيم شاعرانه در ادبيات و صورتهاي از معماري كمك گرفت.
 
 
 
 
 
 
 
وي در مقاله اي تحت عنوان "سرچشمه اثر هنري "چنين نوشت:
 
 
 
يك بنا, يك معبد يوناني, چيزي را تصوير نمي كند: در ميان شكاف صخره اي دره به سادگي بر پا است... اين بنا تجلي خداوند را در خود جاي داده است و در اين پوشيدگي به أن اجازه مي دهد از داخل رواقي گشاده به محيطي مقدس سر بر افرازد... بنا با ايستادن آنجا در زمين صخره آرميده است.اين آرميدن بناست كه راز صخره را از بي شكلي أن بيرون مي كشد و در همان حال از آن حمايت مي كند ...
 
در چيزهاي كه پديد مي أيند, زمين به مثابه عامل پناه دهنده حاضر است. معبد آنجا بر پا است,به جهاني گشوده شده و درعين حال,اين جهان را به سوي زمين دوباره باز مي گرداند,و خود فقط به مننزله زميني بومي ظاهر مي شود...
 
 
 
حال با توجه به اين مقدمات,طرحها را مورد بررسي قرار ميدهيم:در سه طرح اول كه مقر آنها در بستري طبيعي گسترده است,چنانكه ديده مي شود,در حيطه اي بريده شده, شكافي در دل خاك پديد آمده و تمثيلي از كوه را در محيطي مقدس تداعي مي كند.در غالب فرهنگ هاي باستاني, رفتن به دل كوه و پناه بردن به شكاف غارها, نمادي از تمركز به درون و مكاشفه حاصل از آن محسوب مي شود. بدين ترتيب، صورت محدود هنري در سيطره زمان خويش,محمل حقيقتي ابدي قرار مي گيردو به ساحت معنا راه مي يابد به گونه اي كه حقيقت در زيبايي آن متجلي مي شود. به گفته هايدگر"شكاف نمي گذارد كه رقيبان از هم بپاشند, بلكه تقابل اندازه و مرز را به نظم كلي خودشان در مي آورد.
 
فضا به عنوان نمادي از هستي "ازلي و كيهاني"است و انسان به منزله عالم صغير در كانون اين فضا, كه منظري از عالم كبير را درچشم انداز آييني مي سازد, قرار مي گيرد. در اين نوع فضاي نظام يافته,جهت يابي فضايي,جهت حركتي را معني دار مي سازد, تا واسطه اي ميان جهان بيرون و جهان درون باشد و به قلب معنا راه يابد. شكاف در بخش آغازين خود پهن و فراخ است و با پيشروي در كانون اصلي به صورت نشانه اي جهت دار,با تنگ شدن , سمت يابي به فضاهاي اصلي مجموعه را مي نماياند.در عين حال پس از رسيدن به كانون اصلي دو جهت بالا و پايين در مقابل يكديگر و فراروي مخاطب قرارمي گيرند: يكي با نشان دادن جهت به سمت بالا,آسمان را متذكر مي شود و ديگري با رسوخ كردن در ژرفاي خاك,زميني بودن انسان را تداعي مي كند.اين گونه قرارگيري در فضا نشانگر همان تعادل اوليه اي است كه تمامي مخلوقات خاكي را با  تاكيد بر نيروهاي طبيعي موثر بر چنين وجودي (محورهاي كارتزين و نيروي جاذبه )در بر مي گيرد. نظم كيهاني در تعامل با محيط انسان ساز و برجسته كردن نقاط بلند در كنار نقاط فرو رفته, حسي تشديد شده از مكان را فراهم مي آورد. كانون اصلي در اين بناها,نقطه اي مركزي درداخل فضايي است كه به شكلي مركز گريز نسبت به حيطه جغرافيايي محيط بر آن استقرار يافته است.
 
اين امر در گردش دوراني حركت هاي مواجي كه جهت نورگيري از سقف در فضاي اصلي كتابخانه ملي ايجاد شده, مشهود است:و نيز در حركت چرخشي فضايي با قاعده مربع شكل درون قاب مربع شكل ديگري در خانه فرهنگ ايران و همچنين با جويباري پيچان از درياچه اي نمادين در قله تپه اي كه در سطح بالاتري به درون مخزن كتابخانه و فضاي مطالعه همين طرح رسوخ مي كند,تبلور يافته است.
 
در طرح مركز مديريت صنعتي, همين حركت پيچان به دور حجمي بلوري- كه نمادي از كوه را در قالب گنبد مخروطي شكل و شفاف نمازخانه نشان مي دهد – ديده مي شود.
 
در طرح سفارتخانه نيز شكافي مايل در محورهاي سه گانه (دكارتي), كه تاكيد بر محور عمودي آن با شدت بيشتري صورت گرفته, گويي با مخروطي از نور, دل خاك(ماده)را مي  شكافد و به درون آن نفوذ مي كند. حركت سقف و ديواره بلورين از نقطه اي در كف زمين آغاز مي شود و به سوي حجم بالا رونده شيشه اي كه بالابر را در خود جاي داده, به نقطه اي مشخص در بالاترين نقطه بنا, بال مي گشايد كه بر حركتي مضاعف به درون فضا استوار است. تيزه شفاف و مستوي آن در تداوم حركت استوانه نوري, جهت رو به آسمان و بالا را تشديد مي كند.
 
حركت چرخشي در خانه سفير از حركت مارپيچي (اسپيرالي) پله به عنوان فضاي مركزي، در قلب مجموعه پديد آمده كه ضمن حركت پيچشي  خود, به سمت بالا گشايش مي يابد و درحركت معكوس بر روي حوض آبي متمركز مي گردد, و نور را از فضاي خالي اطراف خود به داخل مجموعه راه مي دهد.به دور آن نيز شكلي از چليپا ديده مي شود كه خود تمثيلي از نور و آتش است و در عين حال دو نظريه مكمل"وحدت در كثرت "و "كثرت در وحدت" در نقطه مركزي آن به مثابه نقطه ظهور "مقام الهي "جمع مي شودو نيز نمادي از زندگي جاودان محسوب مي شود و به عنوان طلسم باطل كننده چشم زخم,دوركننده هرگزندي است: همچنين در بردارنده سه شكل هندسي بنياني است يعني دايره – تصور گردش خورشيد – و صليب متشكل از تقاطع محورهاي جهات اصلي است, و نيز مربعي كه اين محورها مي سازند. اين خود نمايانگر جهت يابي عالمگير و جهانشمولي است كه در فرهنگ هاي مختلف شناخته شده است.از سويي تمثيل انسان كامل و نشانه اي از لطف بي كران خالق است كه با فداكردن حقيقت شريف روح براي اين عالم ظلماني, ظلمت را به نور مبدل ساخت. راه يافتن نور به داخل فضاي تاريك و تمركز آن بر روي آب
 
مهرابه هاي آييين مهر را در خاطر زنده مي كند.
 
در همين معنا, نفوذ نور به درون فضاهاي پر، و زيبايي جلوه نور همان حقيقتي را به ياد مي آورد كه در ظرف وجود گنجيده است.
 
حركت و دوران و چرخش به دور مركزي از نور, شركت در رقص هماهنگ عالم, براي يافتن راه به سوي كمال حق است.
 
نكته در خور توجه ديگر در سه طرح كتابخانه ملي,خانه فرهنگ ايران در پا كستان و مركز مديريت صنعتي (به دليل قرار گرفتن در بستري وسيع از زمين بكر) آن است كه بخش انسان ساخت با خط برش موربي بريده شده كه صاف و تيز است, در حالي كه بخش طبيعي مقر طرح با خطوط نرم و منحني در كنار فضاي حايل قرار مي گيرد.
 
 
 
 
 
مايل بودن خطوط برش در عين راستي و صافي برنده آن, به گونه اي است كه مرز ميان محيط مصنوع و طبيعت را درهم مي آميزد.
 
نوربرگ شولتز در تحليل گفتاري از هايدگر مي نويسد كه زمين به مثابه تجسد به چيزها مرزي را ارائه ميكند. هايدگر خود ميگويد:"مرز,آن نيست كه چيزي در آن  متوقف شود, بل همان گونه كه يونانيان در يافتند, آن است كه چيزي ظهور خود را از آن شروع مي كند.
 
درهم غلتيدن طبيعت با بخش ساخته انساني ,ساختاري را پديد مي آورد كه در آن , هم طبيعت بكر حضور دارد و هم دخالت انسان مشهود است : چنانكه نمودي از تقابل دوتايي ها در  هستي را تداعي مي كند. در اينجا شكل طبيعي زمين در اثر دخالت انسان دگرگون شده و شكل هندسي منظمي يافته است.طبيعت هرگز مشابه و يكسان نيست. اما هندسه منظم حاصل از ساخت و دخالت انسان مي تواند در تبعيت از آن, گاه نظم را بشكند و در آن درآويزد تا به عالم خيال راه يابد.
 
در هر سه طرح ياد شده, عاملي ارتباطي ميان بخش هاي مصنوع و طبيعي نيز به چشم مي خورد كه در كتابخانه ملي و مركز مديريت به صورت پل هايي متقاطع, و در خانه فرهنگ ايران به صورت مجموعه اي پديد آمده از تعدادي ستون و ديواري طويل و مورب به عنوان نمادي از دروازه, طبيعت را با بنا ارتباط مي دهد.
 
پل در گذر از راه عقل در گفت و گويي رمزي در طبيعت, با ايجاد شكاف به مركز بناها راه مي گشايد. پل مكاني را پديد مي آورد كه به محيط اطراف خود تعين مي بخشد. پل به منزله ارتباط ميان زمين وآسمان يا قلمروي به قلمروديگر و ارتباط بشر با الوهيت, نشانه گذر از سطحي به سطح ديگر است. بنابراين بار ديگر مفهوم چهارگانه هايدگر(زمين,آسمان,خدايان,فانيان)درخاطر تداعي مي شود. پل, محل عبور انسان از جايگاهي موقتي به بهشت جاودان است و نشانه گذر انسان از مرگ به حياط ابدي.
 
علاوه بر اين, در دو طرح مركز مديريت و خانه فرهنگ ايران, صورتي از حياط مركزي – يكي از عناصر شناخته شده معماري ايران – به شكل حياط چند طبقه و فرو رفته در دل خاك, كه حوض آبي نيز در ميان دارند,ديده مي شود.
 
فضاهاي پر و خالي تشكيل شده از وجود اين حياط ها نمايانگر قوس صعودي و نزولي حركت وجود در ديدگاه سنتي است و حكايت از اوج و فرود دارد.
 
همان طور كه گذر از"وحدت به كثرت"قوس نزولي و "كثرت به وحدت"قوس صعودي (مسيري كه از راه آن ,موجودات آفريده شده به سرچشمه اعلاي خويش باز مي گردند ) مفهوم زمان دوري را مي ساخت. چنان كه "زمان لطيف تاريخ قدسي و مكان لطيف"درون هر دو جهان, "واقعيت روحاني و جسماني " در عالم مثال شكوفا مي شد. بنابراين "مكان مثالي نوعي نظم همزماني و استحاله صور است " كه در جهان تاويلي , "برگردان زمان به مكان " معني مي شود.
 
اين حياط ها علاوه بر نشان دادن مسير حركت خورشيد و چرخش نور, معرف جاي گيري فضاهاي اصلي به دور خود هستند كه به صورت نشانه اي براي تحريك حس بصري عمل مي كنند. ريزش آب از فواره هاي حوض و صداي پديد آمده از آن نيز, هم بر انگيزاننده حس شنوايي است و هم تغيير دماي حاصل از وجود آب و پخش ذرات آن در هوا , حس بساوايي انسان را متاثر مي سازد. ضمن آنكه گل ها و گياهان اطراف حوضچه, علاوه بر تحت تاثير قرار دادن بينايي, انسان را برمي انگيزند تا خم شود و آنها را ببويد. اين چنين است كه كريستوفر الكساندر, كه از پيشاهنگان طرح معنا در معماري است, آنرا كيفيت بدون نام "مي نامد كه سبب مي شود تا بنايي زنده باشد:
 
 
 
     بنايي كه همه چيز در آن زنده است,هيچ نيرويي مزاحمي در خود ندارد, مردم (در آن)در آسايش اند, گياهان در آرامش اند,حيوانات را طبيعي خود را دنبال مي كنند,
 
نيروهاي فرساينده با نيروهاي طبيعي ترمييم كننده, به نحوي كه طرح بنا آن را تشويق مي كند, در تعامل اند, نيروهاي جاذبه با تركيب تيرها و تاق ها و ستون ها تعادل دارد, و وزش باد، و ريزش طبيعي باران, به نحوي است كه فقط به رويش گياهان كمك مي كند كه به دلايلي خود با ترك سنگفرش ها در تعادل اند, زيبايي ورودي, بوي روزها در اتاق بيروني هنگام شب...
اين حياط ها در عمق زمين فرو رفته اند تا پناهگاه خنكي را در تابستان و فضاي گرمي را به دورخود،به هنگام زمستان فراهم آورند. از سويي آلاچيق هايي كه براي آرميدن گياهان به روي آنها, در حياط ها تعبيه شده (و به صورت شبكه اي مربع شكل در پلان ها ديده مي شود) سايباني را براي آسايش انسان در مواقع لزوم مهيا مي سازند, همان گونه كه در طرح منزل سفير نيز به دور حياط و در كنار آب نماي ورودي قرار گرفته اند.
 
در تمامي طرح ها, دروازه يا آستانه اي فضاي بيرون را درون جدا مي كند تا مرزي را پديد آورد كه پس از گذر از آن مي توان به حريم داخلي اجازه ورود يافت. در تمام مناسك و آداب مذهبي,آييني براي ورود به چشم مي خورد كه مراحل رازآموزي, از آن آغاز مي شود. اين آستانه در طرح مسكوني خانه سفير, با گذر از دروازه اي نمادين و عبور از پلي كه بر روي آبنماي حدفاصل ورودي و حريم خصوصي قرار گرفته, تمثيل يافته است. معناي ضمني گذشتن از آب به مفهوم پاك شدن نيز هست. در اينجا باز هم هايدگر از ارتباط ميان آستانه, و مرز سخن گفته و هر دو را يكسان به معني مظهر يك تفاوت مي شمارد. آستانه,بيرون و درون را,در عين جدا كردن ,همزمان وحدت مي بخشد, و مشخص مي سازد كه چه چيزي بيگانه و چه چيزي خودي است.
 
اما همان گونه كه حقيقت لايه لايه است, به يكباره گشوده نمي شود و حجاب از خود بر نمي گيرد,اين خاصيت در تمامي طرح هاي مورد بررسي نيز ظهور مي يابد,به طوري كه در سه بعد حس مي شوند .
 
بدين ترتيب تاثييري كه اين فضاها در برخود اول بر انسان مي گذارند,تاثير ورود به فضاي آييني يا معبد گونه است كه پذيرفته شدن در آن,مشروط بر به جاي آوردن آدابي است, و چنين نيست كه يكباره صورت گيرد. پس از دخول به آنها ,احساسي از قرار گيري در محيطي كه متعلق به نوع انسان در پيوستن به حقيقتي يگانه و تفاوت ناپذير است, دست خواهد داد كه به مثابه غوطه ور شدن در آرامش و استغناي صميمتي وحدت يافته از مجوعه عواملي است كه در كنار يكديگر, فضاي معماري را به صورت تغزلي عاشقانه ,به شعر درآورده اند.
 
 
 
 
 
مجتمع فرهنگي سينمايي دزفول
 
 
 
اين مركز در سالا 1366 طراحي گرديد و اجراي آن كه از سال 1367 آغاز شد ، پنج سال به طول انجاميد . و اجراي كارهاي اين مركز با وجود پشتيبانيهاي مسئولانه  كارفرما ، عاري از مشكلات متداول در كارهاي دولتي نبود . درنتيجه كيفيت انجام كار را بايد متناسب با اين واقعيت ارزيابي كرد .
       مساحت زير بناي اين مركز در حدود پنج هزار متر مربع و محوطة آن در حدود ده هزار متر مربع است . اسكلت ساختمان تركيبي از فولاد و بتون مسلح       ميباشد كه در بخشهاي داخلي به صورت نمايان گذارده شده . در نماي داخلي از سيمان سفيد و كاشي و سنگ ؛ و در نماي خارجي از آجر ، سيمان سفيد ، كاشي ، سنگ سفيد و سنگ رنگي استفاده شده است . براي سازمان دادن فضا و طرح جزئيات از هندسة ناب و ترفندهاي معماري سنتي مدد گرفته است . منظور از تركيب اين عوامل ضمن پاسخگويي به برنامة عملكردي ساختمان بيان مفاهيمي بوده است كه به اين ترتيب با مباني و افكاري كه به معماري اين مرز و بوم جهت و شكل داده اند ، پيوند ايجاد كند .
 
مركز فرهنگي سينمايي دزفول عمدتاً از چهار بخش متمايز تشكيل شده است كه به ترتيب اولويت اهميت عبارتند از :
 
اول : بخش ارائه آثار ، شامل دوتالار كوچك و بزرك نمايش ، فضاي انتظار و صحنة نمايش نمايشگاهها ؛
 
دوم : بخش اطلاعات ، شامل كتابخانه و اطلاع رساني ؛
 
سوم : بخش آموزش ، شامل دو مدرسة هنرهاي سنتي و هنرهاي تصويري ؛
 
چهارم : بخش خدمات ، شامل فروشگاهها ، چاپخانة سنتي ، نمازخانه ، فضاهاي عمومي جهت گردهمايي هنرمندان و هنر دوستان .
 
 
 
بخش اول حلقة مركزي است و بخشهاي ديگر حلقه هاي پي يابي را شكل داده اند . زير نقش پيوند دهندة فضاها يك منحني حلزوني است كه بر مركز دروني آن يك شمسه با زمينة هشت نهاده شده است و در نقطة انتهايي بيروني آن يك مربع        تكيه زده : مربع مظهر جهان خاكي و بيروني است و آن مكاني است كه از آنجا    نظاره گربيرون اين تشكل هستيم .
 
پس از سير در طول مسير حلزوني ، در انتها به سطح هشت ضلعي ميرسيم كه مظهر جهان ماوراء ، بي جهت ، بدون كشش و وجدان در سير مركزيت است ، كه درست در قلب فضا و در دروني ترين نقطة آن قرار گرفته است . در اين مسير از سوي عملكردهاي مادي به سوي بخشي كه متمركز و خلاقيت در آن حضور دارد رهسپار ميشويم : يك مارپيچ كوچك با جهتي فرورونده مخاطب را به درون سوق ميدهد و بدين ترتيب تمثيلي از كل را ارائه ميدهد .
 
       با وجودي كه مخاطب از سطح خاك منتزع شده و به درون فرو ميرود ترفيع پره هاي نقش شمسة هشت در آسمان در انتهاي مسير ، ذهن را با مخروطي معكوس به سوي آسمان بي انتها پرتاب مينمايد . در اين فضا ، بيرون و درون در هم آميخته اند ، گويي شكل مارپيچ در حركت از نقطة دورني به سوي بيرون پشت و رو ميشود ، و اين مرز را غير قابل ادراك ميسازد و سطح افق محور تعادلي است  مابين آنچه از حجم كه در درون بستر فرورفته است و آن بخش كه سر به آسمان ميسايد تا تقارن مابين خاك و آسمان ، برون و درون جهش و فرورفتگي را فراهم سازد . با توجه به نكات فوق فضاهاي دروني اين مركز به اين گونه به يكديگرپييوند يافته اند: در بدو ورود به مركز از طريق يك دروازه كه به شكل قوس ساخته شده است . وارد حياطي چهارگوش ميشويم كه در چهار جهت اصلي بنشسته است .
 
       درست در امتداد ورودي چشم انداز گنبدي وجود دارد كه تنها در اين مرحله براي اولين بار    قابل رؤيت است اما دسترسي به آن ممكن نيست . اين منظره به گونه اي متشابه هشتي ورودي اغلب فضاهاي با حرمت همچون مساجد ، مقابر يا مدارس در معماري سنتي ايران را به ذهن ميآورد كه بدون امكان دسترسي مستقيم ، حياط ، ايوان و گنبد اصلي ساختمان را به گونه اي دست نايافتني در پيش روي قرار ميدهد .
 
       در اين مرحله در حياط بيروني كه اولين مقام در فضا ، و مكاني جهت تحول حال است با دو جوي كه از پاشويه هاي يك حوض مركزي منشعب ميشوند دو مسير جهت حركت به سوي چپ و راست ارائه ميگردد . يكي از مسيرها به صورت مستقيم و ديگري با چرخش از ميانه فضاهاي گوناگون نهايتاً به فضاي زير گنبدميرسند .
 
       در زير اين گنبد كه ملهم از گنبدهاي رك مطبق خوزستان است ، تالار اصلي سينماجاي داده شده است . در مسير چپ يا غير مستقيم كه حول يك حياط مركزي ميچرخد ، بازارچه اي قرار گرفته كه داراي هفت حجره است . در اين بازارچه عملكردهاي فرهنگي انتفاعي جاي ميگيرند . مسير گذر از اين بازارچه منظري دروني از فضا را در پيش چشم قرار ميدهد .
 
       بر روي پوستة ساختمان ، فضاهاي باز عمومي در هيئت باغ و حياط شكل گرفتهاند و به صورت مكاني جهت برخورد مردم درميآيند . سقف پله اي تالار نمايش كوچك همچون باغ تخت ، سطوحي مطبق براي نشستن و نظاره به وجود   ميآورد ، كه پس از گذر از برجهاي يادگيرها كه با احجام كشيده ، رو به زاگرس      ( شمال شرقي) قرار گرفتهاند به دست اندازي مشبك مي رسد و از وراي آن به حياط مركزي كه قلب مجموعه است چشم انداز مييابد .
 
       در نقطة عطف گذر بازار كه با سايبان پوشانيده شده است ، ورودي به نمازخانه ، كه با يك سقاخانه و مناره مشخص گرديده ، قرار داده شده است ، پس از پيچشي در مسير ، در بدر ورود به درون مركز دروني با نقشي ملهم از صفحه آرايي كتب خطي بر روي مخاطبين گشوده ميشود و مخاطبين را در سه جهت هدايت     مينمايد :
 
اولي به سوي چاپخانهاي سنتي كه در دو طبقه با تختها و سكوها حول يك حوضخانه شكل گرفتهاند ؛ راه ميبرد .
 
دومي به سوي آموزشگاه هنذهاي تصويري و نمايشي راه ميگشايد كه با الهام از مدارس سنتي در حول حياط مركزي مطبق در قلب مجموعه شكل يافته است ؛ در اين مدرسه فضاهايي جهت كلاس در دو طبقه ، كتابخانه ، دفتر ، صدا و مونتاژ ، آرشيو ، انبار و سرويسها در نظر گرفته شده است . يك ايوان سرباز كه به صورت طبقة دوم حياط مركزي در جدارة مدرسه قرار گرفته است ، در صورت لزوم همچون تكاياي سنتي نشيمنگاهي مشرف به صحن حياط خواهد شد .
 
       راه سوم از طريق يك سطح شيب دار مدور به طبقة پايين ميرسد . سقف اين فضا به شكل يك مخروط معكوس با سطحي شفاف ساخته شده است كه مرتباً آب بر روي آن ميلغزد و از دهانة رأس مخروط در پايين در حوض فرو ميريزد . در انتهاي سطح شيبدار در طبقة زيرين سطوحي مربع شكل از سنگ بر روي آب قرار گرفتهاند كه در آنجا جماعت با گذر از آب وضو ميكنند تا بتوانند به قلب مجموعه كه همان حياط مركزي است وارد شوند . دور تا دور حياط مركزي با رواقي قوسي پوشيده شده و حجره ها و تالارهاي نمايش برگرد آن ساخته شدهاند .
 
       چند پله كه نشيمنگاهها را ميسازند ، رواق را به صحن حياط مي رسانند . در كف حياط بر مبناي هندسة هشت ، نقشي زده شده كه در مركز آن حوض و فواره قرار دارد ، و به شكل جويبار طبيعي پس از گذر از ميان سنگهاي مكعب شكل به صورت آبشاري از پله ها فرو ريخته به پاشوية حوض مركزي ميرسند .
 
       اين فضا كه با نشيمنگاههايي در سه طبقه احاطه شده در حقيقت يك حياط سه طبقه را ميسازد كه علاوه بر مركز تجمع اصلي ، فضايي مناسب را جهت اجراي نمايش در فضاي باز ، تعزيه ، سرودخواني ، شعرخواني و غيره فراهم ميسازد . حجرههاي اطراف اين حياط فعاليتهاي فرهنگي ، آموزشي و غير انتفاعي را در برميگيرند و در يك سوي آن فضاي انتظار تالارهاي نمايش قرار گرفتهاند .
 
      
 
 
 
 
 
برفراز اين فضا بادگيرهايي كه نور غير مستقيم را نيز به داخل هدايت مينمايند مستقر گشته ، كششي قوي را به سوي بالا ايجاد مي نمايند . حفرههاي باز فوقاني در فضاي انتظار ارتباط با نمايشگاهها را كه در سطح بالاتر قرار گفتهاند فراهم ميسازند و فضاي انتظار با در آميختگي با تالارهاي نمايشگاهي كيفيتي متفاوت مي يابد . تالارهاي نمايش در دو وسعت بزرگ و كوچك كه امكان ارائة فيلمهاي سينمايي و نمايش روي صحنه را فراهم ميسازند ، در انتها قرار ميگيرند . يك خروجي مشترك فضا را به محدودة خارجي ساختمان متصل مي سازد .
 
       در آنجا در امتداد يك جويبار محصور شده با گياهان در پشت مضرس شكل حجره هاي بازار امكان ارائة نمايشگاه در فضاي باز را فراهم ميسازد . اين جويبار از حوض حياط ورودي منشعب ميشود و به آبنمايي در جلوي نمازخانه منتهي ميشود و در آن حوض مطبق آب وضو جهت نمازگزاران جاري ميگردد . مسير دوم كه مستقيماً حياط بيروني را به اندروني متصل ميسازد ، با سطحي شيبدار ابتدا به سطح حياط مركزي و سپس با شيب ديگر به خروجي تالار اصلي نمايش ميرسد . جويبار ديگر ، منشعب از حوض حياط بيروني در كنار سطح شيبدار به صورت آبشاري پله پله فرو ميريزد تا به حوضي در آستانة ورود به حياط اندروني ميرسد و در آنجا نيز بار ديگر آب از ميان سنگهاي مربعي شكل جاري ميشود تا بر پاي جماعت وضو زند تا پاكيزه وارد اندرون شوند .   
 
 
ب - سيد هادي ميرميران
 
 
 
او متولد 1323 در قزوين و فارغ التحصيل رشتة معماري از دانشكدة هنرهاي زيباي دانشگاه تهران در سال 1347 است .
 
فعاليت حرفهاي سي سالة ميرميران را مي توان به سه دورة تقريباً مساوي تقسيم كرد : در فاصلة دهسالة 1357 – 1347 از زمان فراغت از تحصيل تا وقوع انقلاب اسلامي او در شركت ملي ذوب آهن ايران ، در اصفهان ، سرپرست كارگاه معماري واحد طراحي و شهرسازي بوده و مسئوليت تهيه و اجراي طرحهاي متعددي را در زمينة      مجموعه هاي مسكوني ، بناهاي عمومي و طرحهاي شهري در شهرهاي جديد الاحداث پولاد شهر ، زيرآب ، و رزندنو به عهده داشته است ، خود اولين فعاليتها را تجربههايي مي داند كه در شكلگيري بعدي كارهايش نقش مؤثر داشتهاند .
 
       از سال 1357 تا 1367 ، ضمن ادامة فعاليتش در ذوب آهن ، با شركت خانه سازي ايران و ادارة كل مسكن و شهرسازي اصفهان همكاري كرده است . در شركت خانه سازي ايران مسئوليت سرپرستي واحد طراحي و در ادارة كل مسكن و شهرسازي اصفهان مسئوليت تهيه طرح جامع شهر اصفهان و «طرح منطقة شهري اصفهان» با او بوده است . او در كار اصفهان براي اولين بار ـ در حوزة رسمي شهرسازي كشور ـ مفهوم « منطقة شهري » را به طور جدي مطرح كرد و با ارائة بسيار درخشان طرحي موفق ، در فرآيندي سخحت و طولاني از جلسات بررسي و تصميمگيري در كميتة فني  شورايعالي شهرسازي و معماري ايران ، توانست ضرورت توجه به " مناطق شهري" كشور را به منزلة عرصه هايي مشخص ، مجزا و مستقل ، در « حوزة مديريت و برنامه ريزي شهري » نشان دهد . موفقيت اين طرح ، در عمل و به عنوان ابزاري كارآ در فرآيند هدايت و كنترل توسعة كالبدي منطقة شهري اصفهان ، از عوامل مؤثر در پيگيري جامعة حرفه اي و توجه مسئولان و شكلگيري مصوبه مهرماه 1374 هيئت دولت ـ به عنوان چارچوبي رسمي ـ براي تهية طرح منطقة ( يا مجموعه ) شهري تهران و ساير مجموعههاي شهري كشور ( شهرهاي با جمعيت بيش از يك ميليون نفر ) بوده است .
 
از سال 1367 تا كنون ميرميران كار خود را به عنوان مؤسس و مدير عامل شركت مهنديسن مشاور نقش جهان پارس در زمينة شهرسازي و معماري ادامه داده است . طي اين دوره تهية طرحهاي متعدد شهري ، به ويژه چند طرح بسيار موفق براي احياي مجموعة كريمخاني شيراز ، احيا و بهسازي مجموعة ميدان كهنه و مسجد جامع عتيق اصفهان ، و بدنه سازي خيابان چهار باغ اصفهان و نيز شركت پي گير و فعالانة او در تمامي مسابقات مهم معماري داخلي ـ و يك مسابقة بين المللي ـ و موفقيت چشمگير او در اغلب اين مسابقات به عنوان برندة اول ، او را به عنوان چهرة شاخص و سرشناس معماري و شهرسازي معاصر ايران مطرح كرده است .
 
دراينجا سعي شده است كه ضمن مروري بر « مجموعه آثار » ميرميران ، طي دهسالة گذشته ، سير تحول و ويژگيهاي اصلي معماري او ـ در قالب بررسي اجمالي چهار طرح مشخص ـ نشان داده شود .
 
 
سير تحول و ويژگيهاي معماري ميرميران
 
 
 
       تحولات معماري ميرميران را بايد در زمينة تحولات و گرايشات معماري معاصر ايران طي هفتاد سال گذشته دنبال كرد : از اوايل دورة سلطنت پهلوي و ورود و رواج راه و سرم جديد زندگي ،  از جمله معماري مدرن ، تلاش براي حفظ هويت و ايجاد پيوند با گذشته ، همواره و به موازات تسلط و گسترش روز افزون ارزشها و شيوههاي نوين ، يكي از دلمشغوليهاي مهم معماري معاصر ايران بوده است . دامنة اين تلاشها ، كه در ابتدا با رجوع به معماري قبل از اسلام ، به ويژه در طرح بناهاي حكومتي ، آغاز شد و بعدها جاي خود را به ميراث معماري اسلامي ، از جمله در بناي مقابر مشاهير ايران داد ، از اواخر دهة چهل ، همزمان با رواج پست مدرنيزم در غرب ، با كارهاي بعضي معماران ، بويژه معماران ، بويژه نادر اردلان و كامران ديبا ، گسترش بيشتري يافت . پس از وقوع انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 ، و در زماني كه پست مدرنيزم در غرب در اوج بود ، اين گرايش پنچاه ساله و توجه و تأكيد بر « زمينه » و « تاريخ » ، با هدف احياي فرهنگ ايراني ـ اسلامي ، كوشش براي احراز هويت از مسير گذشتهگرايي ، براي مديد به گرايش مسلط در معماري ايران تبديل شد .
 
       ميرميران هم كه معماري گذشته را بسيار خوب ميشناسد از اين گرايش متأثّر بوده و برداشت خاص و ناشي از عشق و احترام او به ميراث ارزشمند معماري گذشته ، و تعهدي كه از نظر او معماري امروز آنها در تداوم آنها به عهده دارد ، از انگيزه هاي بسيار مؤثر در شكل گيري معماري او در بخشي از دورة فعاليت حرفه اي دهسالة اخيرش بوده است . برجسته ترين و مهمترين اثر اين دوره از فعاليت ميرميران ، طرح مجموعة فرهنگستانهاي ايران است .
 
       ميرميران در اين طرح ، با تكيه بر الگوها و مفاهيم بنيادين معماري گذشته نشان داد كه ، بدون نياز به تقليد و تكرار عناصر آشنا و ظواهر معماري گذشته ، مي توان به يك معماري با هويت مستقل ايراني دست پيدا كرد و با اين كار تحول مهمي را در معماري معاصر ايران به وجود آورد .
 
       از اين پس در كوشش ميرميران براي ايجاد پيوند و بهره گيري از ميراث گذشته حركتي مستمر از « صورت » به « معني » ، يا از « فرم » به « مفهوم » به چشم مي خورد : اگر در طرح بناهاي فرهنگستانهاي جمهوري اسلامي ايران و مجموعة ورزشي رفسنجان ، اين الگوها و فرمهاي معماري هستند كه وسيلة پيوند باگذشته اند ، در طرح كتابخانه ملي و موزة ملي آب ايران ، تداوم گذشته با تكيه بر مفاهيم و مضامين تاريخ و فرهنگ گذشته تحقق مي يابد . در واقع اين حركت كه حاصل رهايي از قيد «فرمها و الگوها»ي گذشته بوده ( و در كارهاي بعدي او نيز از جمله در طرح كتابخانه ملي ژاپن در كانساي و ساختمان مركزي بانك توسعه صادرات ايران و . . . ادامه پيدا كرده است ) ، به دنبال و همراه با فروكش كردن گرايشات پست مدرنيستي در غرب ، توجه و تأكيد بر «فضا» به عنوان جوهر اصلي و مهمترين موضوع معماري ، براي ميرميران امكان ايجاد ارتباط با تحولات جهاني و مشاركت او در تلاش معماران پيشرو براي خلق و ابداع فضاهاي تازه و بديع فراهم كرده است .
 
       اين تحول در معماري ميرميران كه آشنايي و همكاري كوته او با بهرام شيردل در سال 1374 نيز در شكل گيري آن مؤثر يوده است ، از سوي بعضي نقطة ضعف او شناخته شده است . اما به نظر ما نه نقطة قوت كارهاي ميرميران تكية او بر الگوها و فرمهاي تاريخي است ، و نه نقطة ضعف او رها كردن آنها ( و تكيه بر مفاهيم و مضامين ، آنچنانكه خودش مي گويد ) : تأثير پذيرفتن و همسو شدن گرايشات و تحولات جامعه و جهان ، در تمامي عرصههاي فرهنگ و اجتماع ، طبيعي و ناگزير است .
 
       ويژگي و مشخصة اصلي ميرميران ، توانايي او در خلق فضاهاي بديع و محسور كننده ، تأثير قوي و آني و به يادماندني آثار او بر بيننده است و مقدمه  قبل تأثير ناشي بر هر بحث و تحليل و استدلال . شايد اين تاثير از ويژگيهاي فرمال كارهاي او باشد : سادگي بيان ، صراحت در طراحي, وضوح در توضيع فضاي و ارتباطات ( چنانكه هيئت داروان مسابقة فرهنگستانها اعلام كردند ) ، و به آنچه كامران افشار نادري ـ به درستي در طرح بناي فرهنگستانها تشخيص داده ، و به نظر ما در مورد همة كارهاي او صادق است : « تبديل كاركردهاي متعدد به مفاهيم فضايي هندسي و بسيار مشخص و ايجاد يك ايدة محوري بسيار بارز و قوي « كه لازمه هر اثر با ارزش هنري است » و يا «حذف كامل زوايد و عناصر علي السويه و جوهرگرايي و خلاصه كردن معماري به عناصر اصلي ( كه از خصوصيات بارز فرهنگ معماري معاصر است ) ، » و يا « تبديل كاركردها و فعاليتهاي عادي مثل ورود ، حركت ، مكث ، صعود ، گردهمايي و . . . به مراسمي شكوهمند و لحظاتي معني دار از زندگي و خلق فضاهايي متناسب با آنها » .
 
       ترديدي نيست كه صراحت و سادگي و خوانايي و تركيبهاي حجمي چشمگير و جسورانه ، از صفات بارز و برجستة كارهاي ميرميران هستند . اما اينها به تنهايي  نمي توانند موجد اين تأثير فوق العاده باشند . به نظرما در كار او « آني » هست كه با كلام چندان قابل توضيح نيست : هر چند همه ، بنا به عادت ، و شايد چون وسيلة ديگري نداريم ، مي پنداريم كه امور و پديده ها بايد از راه زبان و كلام به ادراك بيايند و منتقل شوند ، اما همة ما اين تجربه را نيز داريم كه به هنگام بروز بعضي احساسها و عاطفه ها ، يا ديدن يك تابلوي نقاشي ، شنيدن قطعه اي موسيقي و در مواقعي بسيار نادر ديدن بنا ( مثل هشت بهشت ، پل خواجو ، و . . . تقريباً همة آثار لوكوربوزيه ، بعضي كارهاي ميس وندررو ، و . . . ) احساسي به انسان دست مي دهد كه زبان و كلام قادر به توضيح آن نيست : احساس روبرو شدن با جهاني با شكوه و پر از راز و ابهام و اسرار ، همان احساسي كه گاه ديدن چشم انداز بديعي از دريا ، كوهستان ، و يا كوير نيز ايجاد مي كنند ، تجربة نادر وصل شدن به جهان بي زمان و بي مكان . . . .
 
       اين ويژگي در همة كارهاي ميرميران وجود دارد . ارتباطي هم به بزرگي و كوچكي و زيادي ارتفاع بنا ندارد . همة آنها ، حتي آنها كه مثل بناي فرهنگستان «ايراني» نيستند نيز ، بيش از آنكه آينده را پيش چشم بگذارد ، احساسي از تاريخ و گذشته هاي دور را ـ به معناي وسيع كلمه و نه فقط تاريخ خاص ايران و ايراني ـ و احساسي از فضاي بي زمان و مكان را منتقل مي كنند .
 
       در اينجا سير تحول و ويژگي كارهاي ميرميران را در چند طرح او دنبال مي كنيم ، اما جاي آن هست كه مجموعة آثار او به عنوان مشخصه هاي دورة مهمي از تحول معماري معاصر ايران از سوي اهل فن و صاحبنظران ، با نگرشي علمي و تحقيق و به دور از عرصة تنگ و بستة مصالح صنفي و حرفه اي ، به طور گسترده نقد و بررسي شود .
 
 
 
بناي مجموعة فرهنگستانهاي ايران
 
       طرح اين بنا در پايان دورةكار فشردة چهارماهه ، در ارديبهشت ماه 1373 برندة اول مسابقه اي شد كه به عنوان بزرگترين مسابقة معماري بعد از انقلاب از سوي سازمان مجري ساختمانها و تأسيسات دولتي و عمومي وزارت مسكن و شهرسازي برگذار شد . اين بنا ، طبق برنامه ، شامل سه فرهنگستان علوم ، علوم پزشكي و زبان و ادب پارسي با مجموع مساحت 12000 متر مربع ، فضاهاي كار گروههاي علمي به مساحت 12000 متر مربع ، كتابخانه و ساير بخشهاي جانبي به مساحت 12950 متر مربع ، مجتمع گردهماييها به مساحت 21450 مترمربع ، و جمعاً به مساحت كل زيربناي 58400 متر مربع بوده ، و محل اجراي آن قطعه زميني به وسعت بيش از 82000 متر مربع ، در اراضي عباس آباد تهران در نظر گرفته شده  است . البته مدتي بعد از نتايج مسابقه ، به دلايلي ، طرحي ديگر جايگزين آن شد كه هم اكنون در محل تعيين شده در دست اجراست .
 
در طرح ميرميران كل اجزاء برنامه در چند عنصر اصلي زير خلاصه شده است :
 
 
 
1-  سطح افقي وسيعي به ابعاد 200*85 متر كه در بلندترين قسمت زمين ( به فاصلة 80-70 متر از مرز زمين ميدان ورودي مجموعه ) و در جهت شرقي ـ غربي قرار گرفته است . اين سطح افقي يا «صفه» ، بدون مداخله زياد در توپوگرافي طبيعي   زمين ، به شكلي روي زمين نشسته است كه در جايي تقريباً همسطح و درجايي بلندتر از سطح زمين است  و در جبهة شمالي نيز بخشي از تپه تقريباً جزئي از «صفه» است . اين سطح وسيع و گسترده ، با توجه به موقعيت و چشم انداز بسيار زيبايي كه داري محل برگذاري اجتماعات و مراسم بزرگ در هواي آزاد ، و در عين حال عنصر پيوند دهندة ساير اجزاء مجموعه است .
 
2-  بنايي رفيع ، در منتهي اليه شرقي صفه ، شامل سه برج بلند و در كنار هم ، كه در چند طبقة بالايي به هم وصل شده و دو دروازة بلند به وجود آورده اند كه از ميان آنها قلة دماوند پيداست . هر يك از اين سه برج بلند يكي از فرهنگستانهاي    پيش بيني شده در برنامه را در برمي گيرد و چند طبقة بالايي نيز ، كه آنها را مانند تاجي به هم وصل مي كند ، به كتابخانه اختصاص يافته است اين سه برج ، از پشت و در منتهي اليه جبهة شرقي ، سه جزء عظيم مثلث شكل تكيه كرده اند كه آنها را روي زمين استوار نگه مي دارد .
 
3-  يك برآمدگي كروي شكل در منتهي اليه غربي صفه ، و روبه روي بناي بلند فرهنگستانها ، كه سقف سالن اجتماعات 1500 نفره و مربعي شكلي را ، كه مهمترين عنصر مجتمع گردهماييست ، مي پوشاند .
 
4-  يك حياط ، در داخل سطح صفه و بين دو عنصر اصلي ديگر (بناي فرهنگستانها و مجتمع گردهمائيها) ، كه نمازخانه ، چندين سالن ، و بخشهاي تكميلي بنا ، در سطح زير زمين صفه در دو طبقه در اطراف آن قرار گرفته اند .
 
ورود به مجموعه از دهانه اي به عرض 45 متر ، كه در ضلع شمالي ميدان اصلي مجموعه باز شده است ، صورت مي گيرد ( اين ميدان طبق طرح اراضي عباس آباد ، دسترسي اصلي به مجموعه بناي فرهنگستانها ، و كتابخانة ملي را كه در سوي ديگر ميدان قرار دارد ، تأمين مي كند ) . اين ورودي از ميان دو ديوار به پلكان وسيعي متهي مي شود كه دسترسي به حياط داخلي مجموعه ، و از كنار نيز از طريق رامپي عريض دسترسي مستقيم به سطح صفه را برقرار مي كند . ارتباط با عناصر اصلي مجموعه از راه حياط مركز تأمين مي شود ، و اين حياط را نيز دو پلكان وسيع ، از داخل به سطح صفه متصل مي سازد .
 
       به مدد اين آرايش خلاصه و ساده و صريح تركيب و تمركز مستحكم و بديع عناصر اصلي ، استقرار سنجيده روي زمين ، وضوح . روشني در ورود و مسير حركت مراجعان ، و همچنين تصفيه و تجريد و به كارگيري هوشمندانة الگوها و فرمهاي تاريخي ( كه ميرميران همة آنها را از اصول اساسي معماري گذشته مي داند ) ، طراح به خوبي موفق شده است كه ضمن خلق يك معماري با هويت ايراني ، اهميت بناي فرهنگستانها را نيز به عنوان يك بناي شاخص ملي و يادمان شهري به بيينده القا كند .
 
 
 
بناي مجموعة ورزشي رفسنجان
 
 
 
       در دي ماه 1373 مسابقه اي از سوي معاونت فني و عمراني شهرداراي تهران براي طرح موزة مركز اسناد رياست جمهوري ( آقاي هاشمي رفسنجاني ) ، در مجموعة فرهنگي ـ ورزشي شهر رفسنجان ، برگذار شد كه طرح ميرميران در آن رتبة اول را به دست آورد . ليكن به دليل انتخاب طرح ديگري براي اجراء ، كارفرما پيشنهاد كرد كه از ايدة اين طرح ، با تغييراتي ، براي احداث يك مجموعة ورزشي ، در همان مجموعه فرهنگي ، استفاده شود ، كه شد و طرح هم اكنون در دست اجراست .
 
       زمين طرح ذوذنقه قائمالزاويهاي به مساحت حدود 7500 متر مربع است . اين زمين در بخش غربي مجموعة ورزشي ـ فرهنگي رفسنجان ، در پارك محل قطب آباد كه يكي از نقاط سرسبز و پر درخت و مركز تفريحي شهر است ، قرار دارد و احداث بناهاي موزه ، كتابخانه و مركز اسناد جمهوري نيز در مجاورت آن پيش بيني شده است .
 
طبق برنامه ، بنا داراي دو قسمت اصلي است : استخرها (سرپوشيده و روباز) ، و  سالن هاي ورزشي ژيمنازيوم و سالنهاي اسكوآش ، بدمينتون و يك سالن چند منظوره) . سطح كل زيربناي مجموعه ، شامل قسمتهاي اصلي و خدماتي و سرويس ، در حدود 3500 متر مربع ، سطح كل محوطه سازي در حدود 3200 متر مربع و سطح استخر روباز در حدود 560 متر مربع است .
 
       اين مجموعه نيز يكي از نمونه هايي است كه ميرميران در طرح آنها از الگوها و فرمهاي معماري گذشتة ايران استفاده كرده است . در اين كار منبع الهام او شكل و طرح «يخچال» ، به عنوان يكي از عناصر آشناي معماري كويري ايران است . بنا شامل دو بخش غير شفاف و شفاف است . بخش غير شفاف ، ملهم از شكل گنبدي يخچالهاي قديمي ، يك مخروط ناقص است كه از سقف نور مي گيرد و سالنهاي ورزشي در آن در دو سطح ـ جا گرفته اند . بخش شفاف داراي يك ديوار بلند و طويل است كه سقفي شيشه اي و وسيع و مورب به آن تكيه كرده و روي استخر سرپوشيده را مي پوشاند . اين سقف شيشه اي مورب تعبيري است از ساية ديوار بلند يخچال بر زمين .
 
       تضاد بين اين دو بخش ، شفاف و غير شفاف ، كه فضاي ورودي مجموعه آنها را به هم وصل مي كند ، از ويژگيهاي بديع و چشمگيري اين بناست و انحناي ديوار بلند (در شرق) ، پاسخ به انحناي مخروطِ ناقص سالنها در سوي ديگر بنا (غرب) ، تعادلي دلپذير در شكل بنا ايجاد كرده است . قسمت سوناي خشك و تر ، حمام بخار ، اتاق ماساژ و سالن بدنسازي ، نيز خدمات و سرويسها ، شامل رختكنها ، دوشها ، سرويسهاي بهداشتي ، انبار ، موتورخانه و تصفيه خانه ، همه در زيرزمين مستقر    شده اند ، كه در گوشه اي از آن نيز ، در قسمت سونا ، حياطي آفتابگير ، با استفاده از پس نشستگي سقف زيرزمين ، براي استراحت مراجعان پيش بيني شده است .
 
       مراجع از راه پله اي دربيرون ، و در امتداد محور زمين هاي ورزشي ، مستقيم به زيرزمين وارد مي شود و پس از تهية بليط و عبور از رختكن و دوش ، از راه پله به استخر سرپوشيده ، در طبقة همكف ، و يا استخر روباز ، در محوطه ، هدايت مي شود .
 
بوفه ، فروشگاه ، جايگاه تماشاچيان ، اتاق مربي و قسمت اداري نيز در همكف قرار گرفته اند ، و رستوران نيز نيم طبقه ايست در بالا و مشرف به فضاي استخر  سرپوشيده . در طراحي اين بنا نيز گروه بندي و تفكيك روشن كاركردها ، تنظيم دقيق مسير حركت مراجعان و كاركنان ، سادگي و صراحت شكلها و حجم ها ، و بهره گيري هنرمندانه از الگوها و فرمهاي معماري ستني ، به شكل گيري بنايي زيبا و دلنشين و هماهنگ با معماري و اقليم منطقة كويري ايران منتهي شده است .
بناي كتابخانة ملي ايران
 
 
 
       طرح اين بنا براي شركت در دومين مسابقة بزرگ معماري بعد از انقلاب اسلامي تهيه شده است كه از سوي سازمان مجري ساختمانها و تأسيسات دولتي وزارت مسكن و شهرسازي ، با شركت پنج گروه برگزيده از مهندسان مشاور برگذار و نتايج آن در مردادماه 1374 اعلام شده است . در حال حاضر طرح برنده (كار مهندسان مشاور پيرراز) در محل تعيين شده در اراضي عباس آباد تهران در دست اجراست . طبق ، اين برنامه ، اين بنا شامل 9 واحد مختلف است ، با سطح كل زيربناي حدود 90 هزار متر مربع ، كه به سه بخش اصلي مخازن بستة كتاب ، كتابخانه هاي پژوهشي و مراكز تحقيقاتي ، و قسمتهاي پشتيباني و خدمات ، قابل تفكيك هستند .
 
       دراين طرح نيز ميرميران مهمترين اصل را ايجاد ارتباط عميق با فرهنگ و تمدن ايران مي داند . ولي ، چنانكه خود مي گويد براي ايجاد اين ارتباط ، به جاي تصفيه و تجريد الگوها و فرمهاي ايراني ( مثل طرح بناي فرهنگستانها و مجموعة ورزشي رفسنجان ) ، تكية او بر مفاهيم ، مضامين ، اشارات ، اسطوره ها و خاطره هاي فرهنگي بوده است .
 
       هر چند ، به رغم اين تدبير ، طرح كتابخانة ملي ، مثل دو طرح قبلي ، به ويژه طرح فرهنگستانها كه به روشني و وضوح و به نحو چشمگيري ايراني است ، معرف يك معماري متعلق به تاريخ و فرهنگ خاص ايران به نظر نمي رسد ، ويژگيهاي اصلي و مهم كار ميرميران ـ حتي به نحوي بارزتر ـ در آن به چشم مي خورد : خلاصه كردن اجزاء برنامه در چند عنصر مهم و اصلي با شكلهاي هندسي بسيار مشخص ، آرايش و استقرار منظم آنها حول يك محور ارتباطي اصلي ، و خلق فضايي بديع در قالب يك ايدة فرمال بسيار قوي .
 
       شاخص ترين عنصر طرح ، يك مكعب مستطيل بسيار بلند و عريض و باريك است كه مخازن بستة كتاب را در خود جاي مي دهد . شكل و تناسبات و كاركرد اين عنصر را طراح از مفهوم «لوح» ، و «لوح محفوظ» ، از يك مضمون بسيار قديمي در فرهنگ ايران و اسلام ، الهام گرفته است .
 
       در مقابل اين بناي بلند و عريض ، هشت بلوك مجزا و كوتاهتر ، روي پيلوتي ، با فاصله از هم ، به صورت متقارن ، و در چهار رديف دوتايي ، براي استقرار   كتابخانه هاي پژوهشي و مراكز تحقيقاتي در نظر گرفته شده اند . ارتفاع اين بناها در حد فاصل بناي بلند مخزن بسته تا ورودي اصلي ، به تدريج كوتاه و كوتاهتر مي شود ، طوري كه امتداد سقفهاي آنها يك خط طويل و مايل راشكل مي دهد كه از فراز بلندي مخزن بسته ، به سمت ورودي فرود مي آيد . اين بناهاي مجزا و مستقل ، همه روي يك سطح افقي ( يا صفة) وسيع و مستطيل شكل كه به تبعيت از شيب طبيعي زمين شكستگي هايي دارد ، قرار گرفته اند . اين فضاي وسيع و گسترده ، ضمن پيوند دادن اجزاء اصلي مجموعه، محل استقرار بخشهاي پشتيباني ، خدمات ، كتابخانة عمومي و ساير فضاهايي است كه نياز كمتري به كنترل دارند و دسترسي آزاد مراجعان به آنها مجاز است.
 
       و پس از اينها جسورانه ترين و چشمگيرترين عنصر مجموعه ، پوشش سبك ، ظريف و شفافي از فلز و شيشه است كه همانند توري روي كل مجموعه گسترده شده و زير خود فضايي وسيع و پُر نور را به وجود ميآورد كه در تمامي اجزاء و عناصر مجموعه قابل رؤيت هستند . اين پوشش شفاف ، به تبعيت از ارتفاع نابرابر بناها ، به شكل يك هرم شكسته است كه از محل ورودي ارتفاع آن به تدريج اضافه مي شود و در بالاي بناي بلند مخزن كتابها به اوج مي رسد و سپس با شيب بسيار تند فرو مي افتد و روي قسمتهاي اداري ، كه پشت بناي مخزن قرار گرفته اند ، مي نشيند .
 
       هر چند اين طرح در مسابقه ، بنا به نظر داوران ( كه « نماي چشمگير» آن را ستودند) ، به دليل توجه ناكافي به برنامه و الزامات فني ـ تخصصي كتابخانه ، و سختي و پرهزينه بودن اجرا برنده نشد ، اما توانست نمونه بسيار درخشاني از طراحي هنرمندانه يك بناي مهم يادماني و ملي را به يادگار بگذارد


کلمات کلیدی مرتبط:
بخشی از مطلب , فرهاد احمدي فارغ التحصيل رشته معماري و شهرسازي دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران در سال 1356است. وي پس از انقلاب اسلامي,كار خود را با ساخت مجموعه هاي مسكوني و خدماتي در مناطق محروم استان خراسان,و بعد از وقوع جنگ تحميلي نيز در بازسازي مناطق جنگي شروع كرد. طراحي غرفه ايران در نمايشگاه ,
مقالات مرتبط در این دسته
پاورپوینت بررسی آثار و زندگینامه موژان مجیدی ، معمار و مدیر ارشد اجرایی شرکت فاستر و شرکا
پاورپوینت بررسی آثار و زندگینامه نظام عامری ، معمار ایرانی
پاورپوینت معماری نادر خلیلی
آثار معمار ژاپني كنزو
پاورپوینت زندگینامه و آثار ایرج اعتصام
پاورپوینت بیوگرافی و کارهای کامران صفامنش
پاورپوینت معماری معنا گرا در آثار معماری
پاورپوینت نظریات و عقاید ناصر فکوهی در خصوص نگاه انسان‌شناسانه به معماری و شهرسازی
دانلود پاورپوینت بیوگرافی و آثار منوچهر مزینی
دانلود پاورپوینت بیوگرافی و آثار محمد منصور فلامکی
دانلود پاورپوینت بیوگرافی و آثار عزیز بناییان
دانلود پاورپوینت بیوگرافی و آثار ماکسیم سیرو
دانلود پاورپوینت بیوگرافی و آثار محمدرضا حافظی
دانلود پاورپوینت بیوگرافی و آثار یوسف شریعت‌زاده
دانلود پاورپوینت بیوگرافی و آثار بهروز احمدی
دانلود پاورپوینت هوشنگ سیحون و نحوه برخورد با معماری مقابر
دانلود پاورپوینت بررسی آثار و بیوگرافی معمار هادی تهرانی
دانلود پاورپوینت بررسی آثار و بیوگرافی معمارکامران افشار نادری
دانلود پاورپوینت بررسی آثار و بیوگرافی معمارفرهاد احمدی
دانلود پاورپوینت معمار ایرانی هوشنگ خانشقاقی

 


کليه حقوق اين وب سايت محفوظ و متعلق به نقش برتر پارس مي باشد
هرگونه کپی برداری منجر به پیگیری قضایی خواهد شد
Copyright © 2013-2025 - All rights reserved
طراحی سایت مشهد