پاورپوینت زندگینامه کامل و آثار و نظریات علیاکبر صارمی ، معمار، آموزگار و نویسندهصارمی در سال ۱۳۲۲ در زنجان متولد شد تا همین چند صباح پیش، او را تنها شاگرد ایرانی لویی کان مینامیدند،دوران دبیرستان خود را در مدرسه شریعتی (پهلوی سابق) در زنجان به اتمام رساند غافل از اینکه انتشار تصویری از رستُم وسکانیان که او را مثل همیشه خندهکنان در آتلیهی لویی کان و در حال چرخیدن نشان میداد،در سال ۱۳۴۷ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته معماری فارغالتحصیل شد. نام علیاکبر صارمی را تحت شعاع قرار داد. علیرغم این رخداد، نام صارمی برای خیلی از اهل حرفه، چیزی بیش از شاگردی لویی کان ارزش دارد. معمار-آموزگاری که ارزش آثار مکتوب او، اگر بیش از ارزش آثار معماری او نباشد، کمتر نیست. صارمی تا پیش از اخذ مدرک دکترا از پنسیلوانیای ایالات متحده، تنها سه بنا طراحی و اجرا کرده بود که همگی خانههای ویلایی بودند و یکی از آنها نیز ویلای شخصی او در نوشهر بود. این شروع ناامیدکننده در دورانی که معماری ایران یکی از پرکارترین و درخشانترین اعصار خود را طی میکرد، هرکسی را به دست کشیدن از کار وامیداشت. اما صارمی به اهداف بزرگتری فکر میکرد و شاید بنا این بود که او تا چهار دههی بعد بماند و او را ستون استوار معماری ایران و معلم اخلاق بخوانند. عنوانی که علیرغم شأن تمام، حتی برای معماران حاضر در نسب خانوادگی او نیز سنگین و موجب حسادت میشد. امری که در مراسم یادبود او نیز به وضوح مشخص و آنقدر قوی بود که اجازه نداد سخنرانان از اعلام آن خودداری کنند: چرا صارمی و چرا معلم اخلاق؟
به هر تقدیر برای یادگیری از صارمی علاوه بر نقاط روشن و درخشان زندگی او، میبایست نیمنگاهی به روزهای سرد، سخت، تاریک و احتمالاً دشوار صارمی جوان بیندازیم. دوران گمنامی و کار در قالب دفتر شخصی … از نخستین و معروفترین آثار این دوران، ویلای شمال است؛ همان ویلای کوچکی که او برای اوقات فراغت خود در نوشهر طراحی کرد. اثری که اغلب اوقات از آن با عنوان نخستین اثر معماری صارمی یاد میگردد ــ هرچند این گزاره بنابر گاهشمار کتاب زندگینامهی صارمی که به قلم خود او به زیور طبع آراسته شده تاحدودی مخدوش گردیده است؛ یعنی ظاهراً او در گاهشمار زندگی خود، به اشتباه، ویلای میرشهیدی را جلوتر از این بنا عنوان نموده است. این در حالی است که براساس بررسیها، مشخص گردید که ویلای شمال در سال 1352 ساخته شد و ویلای مسکونی میرشهیدی در 1353 آغاز و در سال 1354 به اتمام رسیده است.
اثر بعدی این سالهای صارمی که در دایرهی تحقیقاتی ما قرار دارد، خانهی ابراهیمی نام گرفته که در سال 1354 طراحی و اجرا گردید. او در همین سال خانهی آپارتمانی عباسآباد را طراحی میکند که به اجرا نمیرسد. اثر بعدی و احتمالاً بزرگترین پروژهی این ایام صارمی، خانهی افشار است که در سال 1355 افتتاح گردید. سالی که او مدرک دکترای خود را با ارائهی تزی پیرامون «ارزشهای پایدار در معماری ایران» نیز به دست آورد. ناگفته نماند این بنا نیز به سفارش بستگان وی به او سپرده شده بود و همچنان از انسجام و امنیت شغلی خبری در کار نبود. صارمی پس از بازگشت به ایران، از سال 55 تا 59 در دانشگاه فارابی مشغول به تدریس میگردد و از طراحی و اجرای بنا خودداری میکند، اما با تعطیلی دانشگاه فارابی در سال 1359، مهندسین مشاور تجیر را بنا مینهد. او در تجیر به همراه رفیق دوران زندگی خود در آمریکا، جواد بنکدار، و دیگر همکاران، از سال 59 تا 68 تنها در مسابقات معماری شرکت کرد و هرگز ایران را به دلایل انقلاب و جنگ ترک ننمود. این در حالی است که آثار مسابقاتی که او نیز در آنها موفق به کسب رتبه میشد، هیچکدام ساخته و اجرا نمیشدند! صارمی نهایتاً در سال 1368، مجموعهی مسکونی جلفا را و در سال 1371، خانه ی کردان را به اتمام رساند. آثاری فاخر چرا که صارمی به واسطهی خانهی جلفا تا پای دریافت جایزهی آقاخان نیز پیش رفت. از بین تمامی این بناها، ویلای نوشهر، خانهی افشار، خانهی جلفا و ویلای کردان سالم باقی ماندهاند. خانهی ابراهیمی در سال 1370 تخریب گردید و از سرنوشت خانهی میرشهیدی نیز اطلاعی در دست نداریم ــ هرچند احتمال اینکه این بنا نیز تخریب شده باشند، زیاد است.
از حوالی سالهای 1373، کارهای صارمی ــ خصوصاً پروژههای عظیم عمومی و دولتی ــ همگام با دوران سازندگی پس از جنگ، اوج میگیـرد و به واسطـهی قلمفرسایی و نظریهپردازیهای خستگیناپذیر او در معماری معاصر ایران، او نیز به چهرهای شناخته شدهتر مبدل میگردد. آثار متأخر صارمی بارها مورد بحث و نظر صاحبنظران معماری معاصر ایران قرار گرفتهاند. تمجید منتقدان و یا ارزیابی و نقد آنها از این بناها هرگز صارمی را به انتقام و انجام اقدامات تلافیجویانه هدایت ننمود که او خود به نقد معماری باور داشت:
«امروز در ایران، شاید تنها رشتهی هنری که هنوز حتی به صورتی اولیه نقد نشده، هنر معماری است […] بههرحال معماری امروز ما نیازمند نقد و بررسی است. از گذشتهی با شکوه گفتن کافی نیست؛ حتی ذکر تاریخ گذشته بدون تحلیل آن نیز چندان کارساز نیست و اینکه بگوییم تمام آثار گذشته به صرف قدیمی بودن با ارزش و زیبا هستند نیز چندان درست نمینماید. بنابراین چارهی کار، نگاه تحلیلی و دقیق به معماری امروز است؛ نگاهی که فقط زشتیها و کاستیها را نبیند، بلکه این معماری را واقعیتی ملموس بداند که اتفاق افتاده و در ادامهی راه خود است.» (صارمی، 1373: 4)
اکنون اجازه دهید با دیدی نقادانه به ارزیابی آثار علیاکبر صارمی بپردازیم به امید آنکه بتوانیم ریشههای معماری او را برای نوآموزان معماری معرفی نماییم. خانهی شمال در ابتدا کلبهای بود به ابعاد چهار در هشت متر. صارمی پیرامون این بنا مینویسد:
«[…] در سال 1352 به اتفاق رضا ذکایی به مازندران سفری کردم و قطعه زمینی از قرار مترمربعی سی تومان خریدم. این زمین کنار شالیزار بسیار زیبایی قرار داشت و از همان لحظهی اول و به مجردِ دیدن، مرا مجذوب خود کرد. چشم خود را بستم و در عالم خیال، شکل و شمایل و کلبهی چوبیای که درون آن قرار بود ساخته شود را پیش خود مجسم کردم. در فکر بودم که از تجربیات کار با چوب در آمریکا استفاده کنم و کلبهای چوبی بسازم. شیب کوههای روبرو، جهت شیبهای سقف را تعیین میکرد و بقیهی طرح هم کمکم شکل گرفت. همچنین کومههایی که برای نگهداری ساقههای برنج برپا شده بود، الهامبخش حجم ساختمان گردید که به شکل پیلوتی از زمین مرطوب جدا شد. بعداً فکر اولیهی کلبهی چوبی، تغییراتی پیدا کرد و اسکلت آن فلزی شد. […] قبلاً فکر میکردم خودم به اتفاق دیگر دوستان، دست به کار شویم و نجاری کنیم، ولی کار حرفهای نجاری مشکلتر از آن بود که تصور میکردم. […] این کلبه در سه طبقه برپا شد و ساختنش تقریباً چهار ماه طول کشید. فکرهای عجیبی داشتم که سعی کردم به نحوی در اینجا پیاده کنم. مثلاً نشان دادن اینکه خانه ناتمام است و بخشهایی از سازه (Structure) را میتوان به صورت نمایان و اکسپوزه نشان داد. برای این منظور ایوان کوچکی در بالا رو به دریا درست کردم که سقف آن سرپوشیده نبود و اسکلت فلزی خود را نشان میداد. همچنین سقفها را به صورت بارانگیر و سایبان را ادامه ندادم چون به نظرم رسید چنین سقفهایی بسیار کلیشهای و شاخص ویلاسازی معمول شمال است. ولی عدم استفاده از همین کلیشه، هنگام طوفان و باران، چنان بلایی سر ساختمان آورد که مجبور شدم در سالهای بعد، سقفها را ادامه دهم و بارانگیر درست کنم. همچنین ناچار شدم سقف ایوان کوچک طبقهی بالا را هم بپوشانم، چون جلوگیری از چکه کردن سقف غیرممکن بود. کار خوبی که میان این همه تجربههای سخت و مشکلآفرین انجام گرفت، قراردادن ساختمان با زاویهی 45 درجه به سمت غرب بود. زیرا طوفان غرب هنگام پاییز، چنان فشاری به ساختمان وارد میآورد که آن را چون پر کاهی به هوا پرتاب میکرد. بنابراین چرخاندن ساختمان، فشار باد را نصف کرد و خطر لرزش و کنده شدن سقف را از میان برد. […] در سالهای بعد که تشکیل خانواده دادم، کلبهی “مجردی” تغییر شکل داد، پیلوتی به اتاق نشیمن و آشپزخانه تبدیل شد و ملحقاتی به آن اضافه کردم. پنجرهی کنار پله هنوز باقی مانده ولی از منظرهی شالیزار دیگری خبری نیست، بلکه شالیزار تبدیل به قطعات کوچکتر شده و مرض ویلاسازی به آنجا هم سرایت کرده است. […] دیگر نمیتوان به راحتی آنجا قدم زد و از دریا لذت برد.» (صارمی، 1392: 162)
همانگونه که از یادداشتهای صارمی مشخص است، ویلای شمال به صورت یک اثر معماری و با فرایند کلاسیک، طراحی نشده است. اثر، در واقع به عنوان یک تجربه اجرا شده است. یک کار دانشجویی که بیشتر از کار آکادمیک به درد خودسازی میخورد و به دنبال جریانسازی در معماری نیست. این ویلا بیشتر از همه به صارمی کمک کرده است خود را محک زند. یک تجربه است که به صرف متعلق بودن به صارمی ارزشمند و محترم است. مشخص است که صارمی نیز قصد این را نداشته که از ساخت بنا برای بهرهبرداری اقتصادی استفاده نماید و بیشتر در تلاش برای ساختن مأمنی برای دل خود بوده است (تصاویر 1).